خواب زده

ساخت وبلاگ

با احساس گُر گرفتگی حوله ی دور سرم و پتویی که روم بود رو محکم تو حالت خواب کنار زدم. فایده نداشت. تمام تنم داشت میسوخت. از خواب بیدار شدم. . چراغ اتاق خاموش بود و چشامو به زور میتونستم باز کنم
نمیتونستم ببینم ساعت چند اما میدونستم صبح شده و احتمال میدادم مثل دیروز که ساعت ۶ و نیم بیدار شدم الان هم شاید به طبع اون ۶ و نیم باشه. با هن هن کنان و چشمای نیمه باز رفتم سمت آشپز خونه. دور و برم رو یه نگاه انداختم. همه خواب بودن به جز بابام که داشت نماز میخوند. رفتم یه لیوان برداشتم و تا جایی که جا داشتم آب خوردم. خواستم بیرون هم برم تا هوایی بخورم بلکه این آتش درونم فروکش کنه. بلکه این سردی هوای دم صبح به سرم خورد و این شعله های درون تنم خاموش شد اما نمیدونم چی شد که مانعم شد. برگشتم به تختم و دوباره دراز کشیدم. دوباره هجوم افکار. صبح زود به جای اینکه خوشحال باشم که قبل از اینکه چهل روز تموم بشه من تونستنم صبح خیلی زود بیدار شم(به پست" وقتشه به خودت بیای شازده کوچولو...." مراجعه کنید) و خوشحال باشم و امیدوار و خدا رو شکر کنم، هزار تا فکر یهویی، سر زده اونم خیلی خیلی سر زده اومدن توی ذهنم و دیونه ام کردن. اومدن توی ذهنم و بازم این حالمو بیشتر آشوب کردن و بازم بغض و بازم اشک به حال این منِ سردرگم.

+ یه فکرایی همین الان توی ذهنم جرقه زده. اینکه یه وبلاگ بسازم و شروع کنم به رمان نوشتن. بعدا راجبش فکر میکنم و تصمیم میگیرم.

+ با خودم دو دوتا چهارتا کردم. درسته شاید  بخاطر داوطلب و گرمای زیاد، تو شهرستان دانشگاه ترم تابستونه نده اما اگه برم یه دانشگاه دیگه توی شهر نزدیکمون به احتمال زیاد بتونم ترم تابستونه بگیرم. تا ببینم خدا چی میخواد. اصلا زنده میمونم تا اون موقع؟؟.....

+ اگه ترم تابستونه بگیرم اینجوری دانشگامو زودتر تموم میکنم. اینطوری شاید هم من که مشتاق کار هستم موقتی یه سه ماه کار کردم خدا رو چه دیدی؟!.....

+ شاید اگه کار کنم حالم بهتر شه. مطمئنم بهتر میشه حالم. برای فرار از همه چیز هم عالی میشه. بعدشم کار کارِ . فرقی نداره. تو خونه باشه یا تو دفتری یا همچین چیزی. من بافتنی بلدم. یعنی خدا اینقد منو بی استعداد و مهارت خلق کرده که تو خونه نمیتونم بافندگی کنم و وقتمو پر کنم؟؟! مگه چشه؟ مگه تا اسم کار میاد حتما باید خودمونو پشت میز تصور کنیم؟؟؟

حرف دل...
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 13771202monjez بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 17 فروردين 1399 ساعت: 2:21