و عجیب مامن خوبی بود برایم.
نمیدانم چه وقت و کجا بود که خوابی وحشتناک مرا به مکان و زمانی
پر نور برد. چشمانم درد گرفته بود از شدت نور و یارای زدن حتی پلکی را هم نداشتم. تصمیم گرفتم چشمانم را برای مدتی ببندم.
بر اساس گفته های این و آن ظاهرا من در دومین روز از هفته و دومین روز از آخرین ماه از
سال به دنیا آمده ام.
سنم؟؟؟؟
راستش این را به من نگفته اند. و همان بهتر که نگفتد!
آخر من خودم هم گاهی به داشتن یک سن مشخص شک میکنم.
چون یک روز بچه ای دو ساله و لجباز
و گاهی یک آدم بزرگ خیلی آرام و بی حرف
و گاهی جوانی پر شر و شور
و گاهی یک نوجوان تازه به سن بلوغ رسیده ی پر از
هیجانات مختلف در هم آمیخته ام.
این را میگویم اما تعجب نکن. شنیده ام که بعضی ها هم به من گفته اند آدم پیر!
سوتفاهم نشود, رفتار و اخلاق و حرف زدنم را به یک آدم پیر نسبت داده اند.
خلاصه که آن روز من به سیاره ی زمین سفر کردم. هفتمین سیاره و عجیب ترین سیاره ای که پر از آدم مست و جغرافیا دان و ....... و حتی پر از گل سرخی بود که من نیز یکی از آنها را داشتم و همیشه فکر میکردم او تنها گلی ست که در دنیاست و از داشتنش به خودم میبالیدم.
سلام من شازده کوچولو هستم
برچسب : نویسنده : 13771202monjez بازدید : 13